حرفهای یک مسافر |
آغازی دوباره بعد از کلی کاهلی و سستی میخواهم سفرم را از صفر شروع کنم.
میخواهم توشه راهم را آماده کنم. سفری در پیش دارم سخت و دراز و توشه ای میخواهم پر و سنگین که هر جا چیزی لازم داشتم در میان کوله بارم باشد و به دادم برسد. تا کی فرصت دارم که کوله بارم را بربندم نمی دانم فقط می دانم که باید لحظه و آن را غنیمت شمرم برای برداشتن از امکاناتی که اکنون در دسترس است و فردایی شاید نباشد. خدایا! حتی اگر چند دقیقه دیگر باید حرکت کنم، به وقتم برکت بده که تمام سی سال از دست رفته را جبران کنم و توشه ام را فراهم کنم. یقین دارم برایت راحت است. [ جمعه 92/9/1 ] [ 6:49 عصر ] [ همسفر ]
[ نظر ]
|